اینکه این قضیه که مربوط به تارا بود منتفی و کنسل شد رو که من همون چهارشنبه هفته گذشته ول کردم و دیگه از همون موقع واسم مهم نیست و فکرم درگیر نیست..
ولی اینکه تارا به زهره گفته که جواب منم نمیده و ناراحته رو امروز که شنیدم یکم استرس گرفتم و حال بد گرفتم..
درصورتیکه وقتی چند روز پیش بهش گفتم همین جریانو گفت نه هما اینجوری فکر نکن چون اینجوری نیست..
ولی الان دقیقا همین فکر من درست بوده..
و شد حال تخمی الانم..
اینو باید مینوشتم چون با نوشتن ممکنه از ذهنم بره و حداقل روزم خراب نشه...
خدایا دمت گرم..