میخواستم از چهارشنبه هفته گذشته بنویسم..

از قرار با اون دوست کلاس زبان قدیمی..

از اونجایی که کلا به قصد جواب منفی داشتم میرفتم.. نشستیم کافه 

من از هر دری که فک میکردم جواب بده وارد شدم.. و اون تا اخرین دقایق تلاش میکرد که بگه همه چی اوکیه و منم دقیقا مثل توام..

و تا تونست تلاش کرد از ادم قبلی زندگیم سوال پرسید و فک میکرد خیلی زیر پوستی و ریز داره میپرسه.. ولی واسه من خیلی تابلو و واضح بود.. و اینکه در جواب همه سوالاش فقط میگفتم ما شرایط خاصی داشتیم.. 

تا اخرین لحطه که دیگه دیدم دارم به در بسته میخورم و راهی نمونده یهو یه چی گفتم که تو ذهن خودمم علامت تعجب بود.. و جواب داد این موضوع..

ولی تهشم بهش گفتم دوست ندارم این اتفاق خللی تو رابطه دوستی سابقمون ایجاد کنه.. گف نه اوکیه..

اینم از این

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.