تنهایی رفتم بیرون قدم زدم
رفتم خرید
و کلی گریه کردم تو خیابون..
لعنت به این لحظه های سخت مزخرف غیر قابل تحمل..
فک کن با یکی قرار میذاری بعد وسط راه بهش میزنگی که بگی من دارم میام..
طرف گوشی رو جواب بده بگه ببخشید شما؟؟
....... بشی
:))))))))))))))))))
دیشب وسط مهمونی وقتی جریان X رو واسش میگفتم..
بهم گفت اقای ض رو یادته؟!!
گفتم عه اره توام یادته از اون..
گفت یادمه؟؟؟ دهن منو سرویس کردی.. کل دوران نوجونیم با خاطرات تو و اون گذشت
بعدم گفت این جریان الان همونجوریه.. اونروزا رو یادت نره.
بنظرم داره خودشو گول میزنه حقیقت یه چیز دیگست که خودشم میدونه.. بخاطر من مراعات میکنه
البته منم ادم عوضیم که دارم اینجوری میگم