میدونم صفحات وبم شده فقط غر.. فقط خبرای بد.. انرژی منفی..
ولی خب به جز اینجا نه جایی هست نه کسی هست که باهاش حرفامو بزنم..متاسفانه اینروزا هم خبرای تخمی و مزخرف زیاد میشنوم..
اصلا نمیتونم درک کنم این چه فازیه خانواده من ورداشتن که همه اتفاقات بدشون و دردلاشون و خبرای تخمیشونو میان به من میگن؟! درسته منو قبول دارین.. روم حساب میکنین.. یا هزار تا دلیل و خصلت دیگه..
ولی بابا بخدا من روحیه دارم.. حس دارم. احساس دارم.. نگران میشم.. ضربه میخورم.. چرا فکر میکنید سختم؟! چرا فکر میکنید همون لحظه فقط ذهنم درگیر میشه؟!
چی میبینین منو؟؟؟؟
مشکلات خودمم هست..
خدایا کی میخوای جواب علامت سوالای ذهن منو بدی؟؟ تا کی قراره همه چی مجهول بمونه؟؟
آدم بدیم؟؟
خیلی باهات حرف دارم.. تا یه چیزی که میخوام نزدیکش میشم یهو یه کاری میشه که از واقعیت میرسه به رویا؟!
نمیدونم چی بگم واقعا؟! تا جمعه که قراره .............