ما ازین شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم

از رفیقان زخم خوردیم تا یه روزی بر نگردیم

خونمون رو دوشمونه ما یه آه دور گردیم

ما واقعا باهم چه کردیم

زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم

بی خبر از حال هم اواره دنیای دردیم

تلخه اما با هم نبودیم

ما ادمای شهر حسودیم

خسته از کابوس رفتن 

دور از اون روزای روشن

بی تفاوت زیر این سقف کبودیم



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.