پس فردا دوشنبه میشه چهل روز که رفتی..باید باور کنم که همه چی تموم شده و تو دیگه رو این زمین و خاک نیستی..

 حضور فیزیکی نداری ولی بین مایی.. 

هنوز اما صدات ، چهرت، حرفات، نماز خوندنت، و همه چیزت تو مغزم هست و یادم نمیره.. 

ملموس ترین رفتنی بود که تو این سالهای زندگیم تجربه کردم.. 

خوشحالم که حالت خوبه.. اینو مطمئنم که ارامش داری و شادی.. حداقلش اینه که نه ادمها اذیتت میکنن نه درد و بیماری.. رهایی!!

رها ازهمه قواعد مسخره زندگی.. 

جات روی این خاک سبزه..

خوشحالم که با ارامش خوابیدی.. خداروشکر..

مادربزرگ عزیزم روحت شاد


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.