نشسته جلو من با دهن پر و باز که صحبت میکنه..

از بطری تو یخچال که آب میخوره..

نون خشک و پنیر گذاشته واسه صبحونه مثلا...

اون شکلاتایی که خودم برده بودمم باز نکرد حتی تعارف بزنه. خخخ

ولی خدایی نمیدونم من سخت میگیرم تو اداب مهمون دادی و معاشرت یا ایشون خیلی احساس راحتی میکرد با من...

ولی ترجیح میدم بزارم رو حساب صمیمیت و خاکی و راحت بودنش.. در غیر این صورت من نمیتونم تحمل کنم این حجم از پلشتی رو..

برزیلم رفته.. ۶ ماه دیگم میخاد بره اسپانیا.. 

خدایا من چی پس؟!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.