خیلی وقته کم مینویسم. 

حالا امشب مینویسم بیشتر

میدونی چیه ؟؟ نباید ترسید تو هیچی 

نه بیماری نه مرگ نه از دست دادن نه هیچی دیگه..

بقول اعظم جون «بترسی،باختی» 

تمام شدو رفت!! 

نترس هما.. شتریه که دم خونه همه میشینه...

یعنی سر شبی یه جوری از ته دل گفتم اینا رو به خدا که مطمئن شدم انگاری مورد دومی اتفاق میفته.. 

ا....

م....

حس میکنم دختر بد و بدجنسی شدم اخیرا...

رودروایسی؟؟

چه اصراری بود خب؟؟