آفاق را گردیده ام، مهر بتان ورزیده ام

بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری


امیر خسرو دهلوی

من می خواهم زندگی ام بگذرد .من زندگی می کنم برای این که زودتر این بار را به مقصد برسانم نه برای این که زندگی را دوست دارم ."پرویز "حرف های من نباید تو را ناراحت کند .امشب خیلی دیوانه هستم .مدت زیادی گریه کردم .نمی دانم چرا فقط یادم هست که گریه کردم و اگر گریه نمی کردم خفه می شدم .تنهایی روح مرا هیچ چیز جبران نمی کند .مثل یک ظرف خالی هستم و توی مرداب ها دنبال جواهر می گردم .پرویز نمی دانم برایت چه بنویسم کاش می توانستم مثل ادم های دیگر خودم را در ابتذال زندگی گم کنم .کاش لباس تازه یا یک محیط گرم خانوادگی و یا یک غذای مطبوع می توانست شادمانی را در لبخند من زنده کند .کاش رقصیدن دیگران می توانست مرا فریب بدهد و به صحنه های رقص و بی خبری و عیاشی بکشاند …آخ تو نمی دانی من چقدر بدبخت هستم .من در زندگی دنبال فریب تازه ای می گردم ولی افسوس که دیگر نمی توانم خودم را گول بزنم. من خیلی تنها هستم



از نامه های فروغ به پرویز شاپور

.

.

.

.

"واژه به واژه حرفهای فروغ با روح من امیختس انگار

خسته و بیزار از ادمها

بخصوص تو الهه که یک تنه گاییدی من و مغزمو

امیدوارم بتونم یه روزی تو ..اسمت.. جایی که هستی .. همه ادمهایی که میشناسنمون.. همه اشناهات و اطرافیانتو برای همه عمرم رها کنم ..

که یادت مثل موریانه انقدر مخمو نخوره ..


الهه

طرف یه داستانی رو واسم تعریف کرد و من بهش گفتم گوشش بازه. نگران نباش.. هر روز استرس داشت و من هی میگفتم تهش هیچی نیست.. اینایی که میگی و هر روز داره واست تکرار میشه دروغه و همش فیلم واسه تهدید الکی و ...

بعدم کلی صحبت با پلیس فتا و وکیلای مختلف..

الان .........

بماند کاری ندارم..

فقط وقتی هر روز اون رورا واسم جریان جدیدی از تهدید طرفو واسم تعریف میکرد.. با خودم میگفتم ای بابا ادم‌انقدر سادم ام هست مگه..  

و بعد به این فکر کردم این ادمها و این زندگی با من چه هااا کرد و چه روزایی رو مجبور شدم بگذرونم و چقدر پخته شدم که به راحتی میفهمم جنس طرف چیه؟! 

وقتی از مرد ۴۰ ساله بیشتر تجربه داری...