خدایا شکرت که حالش خوبه..

مرسی خدایا

من کجام؟!

شاید همین روزا این اتفاق بیفته...

و 

همه یهو بگن چیشد یهو؟!

وسط اون همه سروصدا و شلوغی و جمعیت زیاد و ....

صداشو تشخیص بدی!!


کی تموم میشه این داستان؟!

حس میکنم این روحی که درون منه چند روزه مال من نیست.. انگار اومده بهم آسیب بزنه.. داره مغزمو مریض میکنه..

میفهمم که نمیخوامش.. ولی نمیدونم چطوری کنترلش کنم؟ چطورب دورش کنم از خودم؟؟ 

این روح اسیب زا مال من نیست.. 

به خداوندی خدا دوست ندارم ابن موودمو.. این روح رو.. این افکار خبیث ذهنمو.. این حال.. ابن شرایط.. دوووووست ندارررررم.. اینا مال من نیست...

خدایا میدونم که جز خودم و خودت کسی نمیتونه بهم کمک کنه... 

میدونم یه دورس که باید بعدش بزرگتر شم.. روحم بالغ تر شه.. 

تو فقط میدونی چی میگذره تو سلول،سلول بدنم.. تو تمام ابعاد روحیم..

منو رها کن.. ازاد کن ازین زندون منحوس..

من گیر کردم.. من این حالو نمیخوام.. 

واقعا از ته دلم دارم میگم... 

بهم بگو چیکار کنم ازاد شم؟؟؟؟؟ 

به هرکی که تو اطرافم‌ادم‌مطمئن و بامعرفتیه دارم فکر میکنم میبینم نمیخوام بهش نزدیک شم..نمیخوام حرف بزنم.. نمیخام راهنمایی های عبثشونو بشنوم...

ته همش قصاوت شدن خودمه...

قشنگ الان خودمم و خودم..

من باااااااید بگذرم.. باید تمومش کنم این حال مزخرف و سنگین رو..

میدونی که چی میگم؟!