519

ای بابا  خب نمیشه که ناراحتی بقیه مهم باشه ناراحتی من نباشه!!

من دوس ندارم, نمیخوام..حتی اگه بتونم انجام بدمم باز نمیخوام اصن..

عجب گرفتاری داریم با این جماعت

518

یکی از فانتزیامم این بود که دوس داشتم سوار اتوبوس یه مسیری میشدم که نه مبداشو میدونستم نه مقصدشو.. بصورت رندم انتخابش میکردم

بعد میرفتم اون صندلیای آخر آخر میشتم کنار پنجره ترجیحا یه گوشه..

بعد تیغمو از کیفم درمیاوردم همونجا رگمو میزدم هیشکی نمیفهمید تا ایستگاه آخر بعد هیچ مدرکیم تو کیفم نباشه که شناسایی نشم تا یه مدتی..

ایستگاه آخر راننده ببینه و جسدمو تحویل سردخونه بده..

حیف در حد فانتزی موند و به مرجله اجرا نرسید.. پارسال مثلا..یک سال و نیم پیش رو مخم بود این حرکت!!!!!!!!!!!!!!

517

بعضی چیزا رو تا تجربه نکنی یا تو موقعیتش نباشی نمیتونی بفهمی چقد سخته!!

مث همین قضیه بودن با کسی که هیچ حسی بهش نداری و همینطور هیچ حرف مشترکی و از بودن باهاش هیچ لذتی نمیبری!!

خیلی سخته :|

516

خسسسسسسسسسستم..

بی حوصلم. کلافم.

تموم نمیشن این دغدغه ها و گرفتاریا

515

سهیلِ جــــــــــانم :)