تو به ظاهر ازم یه دختر شاد ساختی..

درصورتی که من هیچ فرقی نکردم..

خیلی وقته که دیگه حتی حوصله خودتم ندارم.. ولی از 9 مهر بیشتر...

همه چی برمیگرده به خودت.

سرم درد میکنه..

خستم...

انگار یه حسی دارم که تابحال نداشتم..


وقتی که میگم زیادی که خوبی کنی چوب میکنن تو .... همینه!!

فرقی نداره کی و کجا و چه شخصی باشه؟!!!


یعنی واقعا به یه جایی رسیدم که همچین مسئله ای رو اصلا مهم نمیدونم که بخوام خودمو ناراحتش کنم..

وای چقد زود همه چی عوض شد.. کی به اینجا رسیدم..

چقد بی حوصله

چرا باشم وقتی هیچی ندارم.. هیچی نیستم..

خدا میشه بهم جواب بدی؟! 

هیچ ذوقی واسم نمونده..همه تیرام به سنگ خورده..

خدا من ادم بدی بودم مگه؟!