امروز یه اتفاق خاص تو دفتر زندگی خواهرم افتاد..

عشق بهت خواهر نازم

یه جوری خستم و یه جوری بی انرژیم و خوابم میاد انگار ۵۰ ساله نان استاپ دارم کار میکنم بدون استراحت

یه ورژن دیگه از اون ادم..

یعنی البته درستش اینه بگم همون ورژن با تفاوتهای ظاهری

چقدر کم‌مینویسم اینجا..

یه زمانی بیخوابیم چیز عجیبی بود برای خودم و اطرافیانم..

کم کم عادی شد

و انقدر عااادی

که چند وقته با قرص الپروزولام فقط میتونم بخوابم

اوایل با نصف قرص

الان با یه قرص کامل 

نهایت ۶-۷ ساعت خواب

و صبحایی که فقط با ارامبخش به خیر میشه

و این لوپ تکراری و تلخ زندگی من ادامه داره

تا کجا؟! 

تا مرگ