518

یکی از فانتزیامم این بود که دوس داشتم سوار اتوبوس یه مسیری میشدم که نه مبداشو میدونستم نه مقصدشو.. بصورت رندم انتخابش میکردم

بعد میرفتم اون صندلیای آخر آخر میشتم کنار پنجره ترجیحا یه گوشه..

بعد تیغمو از کیفم درمیاوردم همونجا رگمو میزدم هیشکی نمیفهمید تا ایستگاه آخر بعد هیچ مدرکیم تو کیفم نباشه که شناسایی نشم تا یه مدتی..

ایستگاه آخر راننده ببینه و جسدمو تحویل سردخونه بده..

حیف در حد فانتزی موند و به مرجله اجرا نرسید.. پارسال مثلا..یک سال و نیم پیش رو مخم بود این حرکت!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.