چقد ادم دلش میگیره...

شاید واقعا منم آدم خوبی نیستم.. مسلما نیستم البته..

وقتی فکر میکنم و میشنوم چه قضاوتایی.. چه حرفایی پشتم زدن واقعا میشکنم.. بعد من احمق به یکی یه حقیقتی رو میگم که بهش برمیخوره سریع معذرت خواهی و گه خوردم راه میندازم..

باید به تخمم باشه وقتی میشنوم کی چی پشتم گفته یا از حرفام چه چیزای احمقانه ای رو برداشت میکنن..

همتون به یه ورم

به معنی واقعی کلمه نه خواب دارم نه خوراک..

همش کابوس میبینم.. خوابای اشفته..

ذهنم انقد مشغول و درگیره به خودم نمیتونم فکر کنم دیگه..

آرامشم ارزوست..

باید سعی کنم اشتباهاتمو کم کنم..

مثلا امشب اشتباه کردم که حرف زدم..

تکرار نمیکنم

دل شکستن کار خوبی نیست..

بیاین دل همدیگه رو نشکنیم..

یه مشت کسخل روانپریش دور هم جمع شدیم..