این مجازات یا کارما یا صبر یا اسمش هرچی هست تو این ۸ ماه تموم نشد؟! 

روزی نبود که تو ذهنم نگذره، خدا تو میدونی دیگه همه چیو.. 

اون شبا رو یادته؟ اون جهنمی که پارسال تو دی و بهمن گذروندمو یادته؟! اون گریه ها رو؟! اون درخواستا؟! دعاها؟! 

خدا به هر دری زدم. از راهی که میشد برم رفتم.. هرکی هرچی گفت انجام دادم.. هر حرفی شنیدم.. با هرکسی تونستم مشورت کردم.. هرچی هی نه شد من کوتاه نیومدم با پوست و استخونم جنگیدم تنهای تنها.. 

فقط هم خودت میدونی روزا و شبامو.. خودت میدونی چی گذشت بهم پارسال.. 

خدایا میدونم که نمیزاری اینجوری بمونه.. فقط الان زیادی دلم گرفته.. 

این هشت ماه بسه.. لطفا.. ببین حال امشبمو.. 

مرسی :)

اینجاهای زندگیمو اصلا درک نمیکنم.. 

خدا

تو میدونی و میبینی 

دلم گرفته 

۸ ماه گذشت.. ۸ ماه صبر.. 

همه نور و امید من تویی

چقدر دوست دارم که از همه اپ های فضای مجازی دوباره بیام بیرون و یه مدت با هیچکی سروکار نداشته باشم

من اینهمه دوست و رفیق و همکار داشتم.. قدیمی در حد ۱۵ سال رفت و آمد و شناخت و غیره

چرا هیچکدومشون هرچقدر از من بدشون میومد مثل الهه با حرفاشون دلمو نشکوندن؟! 

هیچوقت نیومدم اینجا بگم حتی واسه دل خودم بنویسم که دلمو شکوندی یا چقدر با حرفات ناراحتم کردی که شبا نشستم به گریه!!!!میگفتم من حساسم شاید یا واقعا میگه شوخی میکنه شوخیه خب یا اصن هرچی باشه اسمش دل شکوندن نیست.. حتی خدا شاهده از خودم ناراحت میشدم که تو ذهنم دارم قضاوت میکنم..  ولی هزاربار فکر کردم دیدم اینهمه بار تکرار سهوی نمیشه.. اینهمه دفعه شوخی نیست دیگه.. 

هیچکی اندازه تو نخ تو رفاقتام نه دوستام نه همکلاسیم نه همکارام به اندازه تو فکرمو درگیر نکرده بوده.. 

امشب دارم مینویسم.. خدا خودش از دل و ذهنت خبر داره.. ایشالله که بقول خودت همش شوخیه و از رو صمیمیت زیادته...

ولی

دلمو شکوندی راستش.. 

اشکمو بارها درآوردی.. 

منو از خودم بیزار کردی..

.

بارها بهت گفتم زمین گرده.. کارمایی وجود داره بخداااا..

.

امیدوارم اگه منم دارم اشتباه قضاوت میکنم خدا ببخشه..  ولی خب از ناراحتی بی اندازه هر روز و هر شبمم نمیتونم به راحتی بگذرم..