دلم میگیره از آدما.. 

ولی باید بگذرم.. رها کنم..بزرگ بشم.. 

و بی توقع باشم.. نخوام که بفهمن از آدم بودن به دورن.. 

میگذره ...

حرف خیلی زیاد دارم.. 

راجب بابا..

راجب کارم.. 

راجب امیر ..

راجب چیزی که میخوام ...

که فقط خدا میدونه

از دو هفته قبل که سر یه سوتفاهم انگار رفتید تو قیافه.. تا شب تولد امیر و مهمونی و جمعه ناهار که رفتیم بیرون هر دفعه انگار یه چیزی باعث شد این سوتفاهم بزرگتر بشه.. 

تو این مدت هرچی فک کردم که ازتون یه خاطره بد یا نامهربونی یادم بیاد که دلخور شم ازتون.. نبود و نشد و نیست.. هیچی جز مراااام و معرفت و عشق ازتون ندیدم.. 

اینکه فکر می‌کنید من ناراحتم یا بهم برخورده یا دلخورم نیست.. من فقط سکوت کردم چون نظرم بنظرتون مخالف بود.. 

من عاشقتونم و هیچ وقت ازتون دلگیر نمیشم.. بامعرفت ترین ها

مغزم 

:)

دلم 

:)