از دو هفته قبل که سر یه سوتفاهم انگار رفتید تو قیافه.. تا شب تولد امیر و مهمونی و جمعه ناهار که رفتیم بیرون هر دفعه انگار یه چیزی باعث شد این سوتفاهم بزرگتر بشه..
تو این مدت هرچی فک کردم که ازتون یه خاطره بد یا نامهربونی یادم بیاد که دلخور شم ازتون.. نبود و نشد و نیست.. هیچی جز مراااام و معرفت و عشق ازتون ندیدم..
اینکه فکر میکنید من ناراحتم یا بهم برخورده یا دلخورم نیست.. من فقط سکوت کردم چون نظرم بنظرتون مخالف بود..
من عاشقتونم و هیچ وقت ازتون دلگیر نمیشم.. بامعرفت ترین ها