قمیشی تو یکی از ترانه هاش میگه 

من اینا رو فهمیدم از زندگی 

که با سرنوشت میشه جنگید و برد 

که بین من و آرزوهای دور

به غیر از خودم هیشکی دیوار نیست 

که جنگیدن و باختن بهتره 

ازاینکه نشست و فقط غصه خورد 

چقدر ذهنیتم عوض شد بعد از حرفای مرجان.. 

در حدی که دیشب تماما داشتم خواب این جریانو میدیدم.. اینکه چقدر برعکس چیزی که تا الان فکر میکردم بوده همه چی.. 

وای اصن دیگه نمیخوااااااام خدا فکر کنم به هیچی این داستان.. 

نه خوبش نه بدش.. 

خدایا یک ثانیم نمیخوام تو ذهنم چیزی رد بشه از جریان دو شب پیش..

هرچی شد.. هرچی بود.. هر چی شنیدم.. تموم شدو رفت..

خدای من شاهده که من تو این داستان گله ای از هیچ کسی ندارم نه خودش نه خدا.. 

من جواب کارخودمو دارم میگیرم.. کارمای خودمه.. از هیچکس ناراحت نیستم..

سپردم به خودش..

هرچی میخاد بشه...

خدا خودش همه چیو میدونه..

واسه جریان دیشب بخدا به پیر و پیغمبر خودم میدونم ۹۰ درصد خودم مقصر بودم.. کم کاری کردم.. اشتباه کردم.. خریت کردم.. اصن همه چی خودم میدونم.. 

ولی الان اینطوری شده دیگه.. 

خدا میدونه چقدر وچند ماه و چجوری ازش خواستم.. خدا همه چیو میدونه..

من رها کردم.. بخاد بشه میشه.. 

بقول یارو آخر همه چی خوبه اگه خوب نیست هنوز اخرش نرسیده پس..

خدایاشکرت

طرف نوشته این ثبت نام واکسیناسیون عموم واسه مهاجرینی که اومدن ایران هم هست؟!

اخه چرا باید یه نفر مهاجرت کنه اینجا؟ فکر نمیکنی فرصت واکسن زدن مطلوب کشور خودتو از دست دادی؟!