خیلی خیلیییی زیاااااد دوست دارم بنویسم ولی دقیقا چیوبنویسم؟! 

دلم آرامش میخاد.. به معنی واقعی کلمه ارامش ذهنمو میخام.. 

میخام خوب شم..ادم خوبی بشم.. نه اینکه مثل الان همه ازم بترسن..

من چرا انقدر بی حوصله و عصبی و بد شدم؟؟ 

حس میکنم هیشکی دوسم نداره.. 

ارام بخشام جواب نمیده.. میخورم انگار نه انگار.. شایدم دوز من رفته بالا.. 

فک کن نزدیکای صبح تو خواب و بیداری داشتم فاتحه میخوندم واسه پدرمادرش.. 

یعنی برگام...

یعنی تو اون حالت هم فکرم اونجاس.. خداوندا

ولی خودکشی نکنید

خودکشی کردن مثل جر زدن وسط بازیه وقتی که دستت خوب نیومده بقیه رو ول کنی بری بی هیچ توضیح. صبر کنید یک بر بخوره شاید دست بعد خوب اومد.